چند شعر از اكتاويو پاز ــ فارسى از ادوين وارطانى
هماهنگى
بالا آب
بيشه در پايين
بر راههاى ِ باد
آرامش ِ چاهها
سطلْ سياه آبْ صريح
آب تا درخت پايين ميايد
آسمان بالا ميرود تا لبها
اينجا
گامهايم در اين كوچه
طنين مياندازند
در كوچهاى ديگر
جايى كه
صداى ِگامهايم را ميشنوم
كه از اين كوچه ميگذرند
جايى ِكه
تنها مه واقعيست
سحرگاه
دستهاى ِ سرد
شتابان
يك به يك برميدارند
زخمبندهاى ِ سايه را
چشمانم را باز ميكنم
هنوز زنده
در مركز ِ زخمي تروتازه
جوانى
سپيدتر
جهش موج
هر ساعت
سبزتر
هر روز
جوانتر
مرگ